معنی حلقه کردن، فردادن، پیچاندن، حلقه، فر, معنی حلقه کردن، فردادن، پیچاندن، حلقه، فر, معنی pgri lcbj، tcbاbj، /d]اjbj، pgri، tc, معنی اصطلاح حلقه کردن، فردادن، پیچاندن، حلقه، فر, معادل حلقه کردن، فردادن، پیچاندن، حلقه، فر, حلقه کردن، فردادن، پیچاندن، حلقه، فر چی میشه؟, حلقه کردن، فردادن، پیچاندن، حلقه، فر یعنی چی؟, حلقه کردن، فردادن، پیچاندن، حلقه، فر synonym, حلقه کردن، فردادن، پیچاندن، حلقه، فر definition,